سارا نفس مامانسارا نفس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

سارا تولد دوباره من

دلنوشته های مامان برای وجودت

ماه رمضان هست...موندم چه جوری تولدت بگیرم عزیزم...اما مامانی فاطمه میگه باشه برای بعدرمضون...اما من میگم دلچسب نیست چون زیبایی اش به وقتی که تو شمعها رو همون ساعتی فوت کنی که به دنیا اومدی...بخاطرهمین تصمیم گرفتم روز 9 مرداد اتاق پرشمع کنم وساعت تولدت سوره یاسین بخونم ودرورکعت نماز شکرگزاری بخونم وکلی ذکربخونم  واز خداوند بخاطر داشتنت تشکر کنم...اخه تو درموقعیتی که من از این دنیا خسته بودم وداشتم به طرف افسردگی میرفتم پابه دلم گذاشتی وکمکم کردی خودم باشم وروی پای خودم بایستم...معلوم نبود بعداز سقط بچه اولم واون ناراحتی واحساس شکست اگر تو چهل روز دیگرش به وجود نیامدی من الان درچه حال وروزی بودم چون دکترها همش میگفتن تا شش ماه نباید بچه ...
27 تير 1392

خسته شدم دیگه

نمیدونم دوربین موبایلم چه عیبی دار ه اولا عکسها روخراب میندازه دوما خودموبایل مشکل داره ودوربین دیجیتالم هم همش خطای فایل میده. ...............اعصاب ندارم آخه همه عکسهاس ساراجون که رفته بود شهربازی وشیرینکاری های جدیدش پاک شده .....ای عصرتکنولوژی من چکار کنم ازدست تو     این عکس برای آرامش خاظرخودم گذاشتم     آخه آدم زورش میاد این همه زحمت میکشه واز لحظات زیبای زندگی تنها دخترش این همه عکس میگیره ولی آخرش چی میشه میبینه که خبری از عکسها نیست ....واقعا نمیشه به دینا مجازی اعتماد کرد...الان هم که سارا جون  دوباره سرماخورده وخوابیده منم که تا یک ساعت دیگه بای...
26 تير 1392

روزهای رمضانی

فقط میگم مامانی عاشق چشمان ناز وپرمحبتت است که هزاران امید برایش دران نهفته تا بهانه زندگی کردنش باشه   ...
23 تير 1392

اولین قدم واولین دندان درروز اول رمضان

سلام ...   امروزدومین روز ماه مبارک رمضان دختر قشنگم...دیروز رفتم وبلاگ آرمیتا جون دیدم وبا یک چیز قشنگ مواجه شدم دیدم مامان آرمیتا یک شعرقطعه زیبا از ویژگی های رمضان نوشته بودالبته منم بدم نیومد یک درس بزرگ ازش بگیرم وراجب رمضان بنویسم برات...   فقط در یک کلام بدون که رمضان ازنظرمامانی یعنی : ر یعنی رهایی از مادیات.. . م ی عن ی محبت به نفس ... ض یعنی ضیافت معنوی... الف یعنی ایمان واقعی.. . نون یعنی نیکی به خود وخلق   انشالله ماهی باشد برای بخشش گناهان من وهمه ی آنانی که التماس دعاگفتن.   حالا بزار نفس زندگیم برات بگم که تو معجزهی خدابرایم درماه مبارک رمضان پارسال...
20 تير 1392

اولین ماه رمضان

  رمضان کریم مبارک سلام عزیزم..ذخترنازم...امروزاولین روزماه رمضان ومن پارسال این موقع اوخرنه ماهگیم بود وتو فرشته کوچولوتوشکمم داشتم...وبایاین وجود روزه شدم واصلا هم اذیت نشدم ...یادش بخیر گلم ازته دل یادمه که شب روز دعا میکردم زودبه دنیا بیای...اما نمیدونستم همش نه روز دیگه مونده تا توبیای بغلم...خوشحالم یک سال گذشت وتو صحیح وسالم توبغلمی ودنیای جدیدی برام ساختی...من هرسال رمضان که بشه دعای خاصی وآرزوی خاصی از خدا میکنم..پارسال توروصحیح سلامت کنارخودم خواستم وخدادعام مستجاب کرد وامسال اته قلبم دعامیکنم همه نی نی های ایرانی باعزت وحیا وایمان وغیرت معنوی بزرگ بشن وقرآن الگوزندگیشون باشه وآرزو میکنم دخترم درزندگی چه از لحاظ م...
19 تير 1392

خاطرات اواخریازده ماهگی

بسم الله الرحمن الرحیم خوب من باخاطرات جدیت دخمترم برگشتم واز تو شیرین زبونی هات وفضولی هات وکارهای قشنگ ودوست داشتنی واینکه لحظه موعود یعنی یک سالگیت نزدیکه ومن دل پریشان ودلهره دارم که اون لحظه یعنی ساعت 4و25دقیقه نه مرداد روز دوشنبه چطور نفس بکشم ویاد لحظه به دنیا اومدنت بیافتم...آه خدایا ممنون بخاطر حس زیبای مادر شدن حس بزرگ بی همتای این دنیا.... عزیزم این هم تجربیات وعکسهای جدیدبه ترتیب: اول بگم از پری شب که باهم رفتیم بیرون وپیتزا خوردیم وتوهم کلی بهت خوش گذشت: این عکس مال موقع ای بود بابایی رفت پیتزا سفارش بده وتوهم عادت کردی تا بابایی از ماشین پیاده بشه جاش پشت فرمان بشینی: اینم جد...
17 تير 1392

اولین دست نوشته سارادروب

این قسمت وب دخملم خودش نوشته وعاشق قالب وبلاگشه چون کلی بهش میخنده: ففاببببببببببببببببب بللل د عاشقتم دخملی وخوشگلم که اینقدر لبتاب دوست داری ....کی موقع اش میرسه خودت بنویسی انشالله ؟ ...
12 تير 1392

خاطرات یازده ماهگی سارا جون

سلام به دخملم ودوستان خوبش من با کلی حرف وخاطره از دخملم برگشتم.... اول سارا جونم از این روزها باید بگم که خیلی هوا تو شهرمون گرمه ...وخیلی کم پیش میاد از خونه تو روز بریم بیرون وهمه چیز باید تو شب انجام بشه حتی خرید...دوروزه که تو هم سرما خوردی وبجور تب داشتی اما بردمت دکتربهترشدی ...البته ایندفعه دکترخارجی ات که مال پاکستانه عوض شده بود ولی این یکی هم پاکستانی بود من موندم مگه مملکت ما خودش دکترنداره اینقدر دکتر پاکستانی توشهر ما هست...اما دستشون بد نیست...که من از همین جا از دکتر حیدری وعباسی که خیلی هواتو دارن تشکر ویژع میکنم وبرام مهم نیست اونها ایرانی اند یا پاکستانی ...برای من رفتار محترمانه شان مهمتره... دیشب عروس...
8 تير 1392

کمک به توالت رفتن

سلام چون دارم ساراجون به سفارش وتجربه دوتااز دوستانم که یکیشون مامان راحیل جونه بابردن به توالت آشنا میکنم تازودتر ازپوشک کردن بگیرمش خوشحال میشم شما هم نظرات خودتون به ما بگین....   واین رانمایی های مامانها رواز گوگل پیداکردم که راهنمایی هاشون بدنبود ولی سن بالای یکسال ودوسال بیشتربود...من دنبال سنین هشت ماهگی ویک سالگی میخوام بدونم که میشه یا نه؟    اینم یک لینک مفید دیگه:http://www.beytoote.com/baby/tuition/toiletchild.htm آموزش توالت رفتن به کودکان : روانشناسی کودک   من دختری دو سال وچهارماهه دارم که هنوز اونو پوشک می کنم هنوز خبر نمی کنه وقتی که ادرار کرد بعدش میگه...
1 تير 1392
1